قبل از اینکه با ساختار پاراگراف آشنا بشوم خواندن منابعی مثل مقاله وقت زیادی از من می ‎گرفت

درگیری با الفاظ و  نداشتن تفکر پرنده ‎وار نسبت به متن منو درگیر جزئیات می‎ کرد.

 در حالی که در کارگاه «تیزفکری در پژوهش» حامد صفایی‎ پور و همچنین فایل صوتی که از دکتر پاکتچی شنیدم یاد گرفتم مطالب را در یک ساختار ببینم به عبارتی جایگاهش را در ارتباط با مطالب دیگر پیدا کنم.

شبیه تطبیق دادن لحظه به لحظه مطالبی که از منابع می خوانیم با نقشه ‎های ذهنی که در کلاس کشیدیم.

 مقاله هایی را می بینی که در چه مجلات علمی با درجه بالایی چاپ شده‎اند  امّا هر چه مطالعه می ‎کنی می‎ بینی چیز درخوری در آن نمی‎یابی.

مثل مقاله ‎ای که دیروز خواندم؛ هر صفحه که می‎گذشت فکر می‌کردم حواسم پرت شده ولی برمی‎گشتم و می‎دیدم که نه یه مشت کلمه کنار هم نوشته.

هر چی به اسم مجله نگاه می‌ کنی، تعجب می ‎کنی، که واقعا مگه میشه؟ این مقاله چطوری قابل چاپ شده!

 ولی مقاله هایی را هم می بینی که هر آنچه از یک مبحث لازم بود از زوایای مختلف بررسی نموده،

کلی منبع و دسته بندی و ...

میشه از آن‎ها الهام گرفت.

یادداشت استاد بر این یادداشت:

همینه! این حس می‌ دونید مثل چیه مثل اینکه برید کلاس موسیقی و دستگاه‌ ها را بفهمید، تحریرها، گام‌های موسیقی، تاریخ موسیقی، ... بعد یک بار دیگه بشینید گوش بدید‌.

اونوقت پا میشید دور خونه راه می‌رید و می زنید روی پا! مگر میشه یک نفر به تنهایی در یک آواز این همه کار بکنه!!